کلمه جو
صفحه اصلی

کوتاه نظری

مترادف و متضاد

myopia (اسم)
نزدیک بینی، کوتاه نظری

short sight (اسم)
نزدیک بینی، کوتاه نظری

فرهنگ فارسی

۱ - عدم تفکر نسبت بعواقب امور . ۲ - غفلت غافلی . ۳ - بخل امساک تنگ نظری

لغت نامه دهخدا

کوتاه نظری. [ن َ ظَ ] ( حامص مرکب ) عدم تفکر نسبت به عواقب امور. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوتاه نظر و کوته نظر شود. || بخل. امساک. تنگ نظری. ( فرهنگ فارسی معین ). تنگ چشمی. نظرتنگی. اندک بینی. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ). و رجوع به کوتاه نظر و کوته نظر شود.


کلمات دیگر: