کوتاه نظری. [ن َ ظَ ] ( حامص مرکب ) عدم تفکر نسبت به عواقب امور. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوتاه نظر و کوته نظر شود. || بخل. امساک. تنگ نظری. ( فرهنگ فارسی معین ). تنگ چشمی. نظرتنگی. اندک بینی. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ). و رجوع به کوتاه نظر و کوته نظر شود.