درشکن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
غیر مستقیم، پیچاپیچ، پیچ و خم دار، درشکن
فرهنگ فارسی
درشکننده شکننده در و گوهر خرد کننده در
لغت نامه دهخدا
درشکن. [ دُ ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) درشکننده. شکننده در و گوهر. خرد کننده در. مفتت مروارید :
کی شدی این سنگ مفرح گزای
گر نشدی درشکن و لعل سای.
کی شدی این سنگ مفرح گزای
گر نشدی درشکن و لعل سای.
نظامی.
کلمات دیگر: