کلمه جو
صفحه اصلی

نوازندگی

فارسی به انگلیسی

musical performance, musical profession


musical performance, playing, musical profession

مترادف و متضاد

musicianship (اسم)
نوازندگی

فرهنگ فارسی

نواختن ساز . عمل نوازند. آلات موسیقی . یا خوشامد گوئی . مهربانی . نوازشگری . مکرمت . ملاطفت .

لغت نامه دهخدا

نوازندگی. [ ن َ زَ دَ / دِ ] ( حامص ) نواختن ساز. ( ناظم الاطباء ). عمل نوازنده آلات موسیقی. || خوشامدگوئی. مهربانی. ( ناظم الاطباء ). نوازشگری. مکرمت. ملاطفت :
به ساز جهان برد سازندگی
نوائی نزد جز نوازندگی.
نظامی.

پیشنهاد کاربران

خنیاگر


کلمات دیگر: