( مصدر ) استعفا دادن از شغلی : و از آن شغل که بعهد. من بود معاف خواستم ... استعفا کردن از عملی عذر بر کناری خواستن .
لغت نامه دهخدا
معاف خواستن. [ م ُ خوا / خا ت َ ] ( مص مرکب ) استعفا کردن. از عملی عذر برکناری خواستن. بخشودگی خواستن : و از آن شغل که به عهده من بود معاف خواستم. ( سفرنامه ناصرخسرو ). و رجوع به معاف شود.