کلمه جو
صفحه اصلی

معاله

فرهنگ فارسی

در میانه روز دوشیده شدن شتر ماده

لغت نامه دهخدا

( معالة ) معالة. [ م َ ل َ ] ( ع اِ ) بدی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).بدی و گویند هو صاحب معالة؛ او صاحب شر و بدی است. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || معالة البرذون ؛ علف ستور. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

معالة. [ م ُ عال ْ ل َ ] ( ع مص ) در میانه روز دوشیده شدن شتر ماده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).

معالة. [ م َ ل َ ] (ع اِ) بدی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).بدی و گویند هو صاحب معالة؛ او صاحب شر و بدی است . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || معالة البرذون ؛ علف ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


معالة. [ م ُ عال ْ ل َ ] (ع مص ) در میانه ٔ روز دوشیده شدن شتر ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).


دانشنامه عمومی

معاله (به عربی: معالة) یک شهرداری در الجزایر است که در استان بویره واقع شده است. معاله ۵٬۸۰۶ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای الجزایر


کلمات دیگر: