کلمه جو
صفحه اصلی

بیرون خزیدن

فرهنگ فارسی

برون خزیدن ٠ بیرون جستن ٠ بیرون خیزیدن ٠ پلقیدن ٠

لغت نامه دهخدا

بیرون خزیدن. [ خ َ دَ ] ( مص مرکب ) برون خزیدن. بیرون جستن. بیرون خیزیدن. پلقیدن :
از کجا اندر خزیدستی درین بی در حصار
همچنان یک روز اینجا ناگهان بیرون خزی.
ناصرخسرو.


کلمات دیگر: