بیست بیست ٠ به دسته های بیست تائی ٠ بیست تا بیست تا ٠
بیستگان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بیستگان. ( ص مرکب ) بیست بیست. ( یادداشت مؤلف ). به دسته های بیست تائی. بیست تا بیست تا : لشکر از جهت نان و خان دمان دهگان و بیستگان در گریختن آمدند. ( راحةالصدور راوندی ).
کلمات دیگر: