کلمه جو
صفحه اصلی

حرا

فرهنگ فارسی

نام جائی در بادیه کلب است

لغت نامه دهخدا

حرا. [ ح َ ] ( ع اِ ) حَراة. ناحیه گشادگی میان سرای. گویند: نزلت ُ بحراه. || بانگ مرغان و غوغای آنها و یا غوغای عام است. ( منتهی الارب ). بانگ. ( مهذب الاسماء ). || کنام آهوان. || جای نهادن بیضه نعامه. ج ، احراء. گویند: لاتطر حرانا؛ ای لاتقرب ما حولنا. || ( ص ) سزاوار: بالحرا ان یکون ذاک ؛ یعنی سزاوار است که آن باشد. و انه لحرا بکذا؛ ای خلیق. و آن را در زبان تازی تثنیه و جمع نباشد. ( منتهی الارب ) :
و هن حری ً ان لایثبن عطیة
و انت حری ً بالنار حین تثیب.
کسائی ( از اقرب الموارد ).

حرا. [ ح َرْ را ] ( اِخ ) موضعی است. نصر گفته است که بادیه ای است مر کلب را. ( معجم البلدان ).

حرا. [ ح َرْ را ] ( اِخ ) ابن ابی کعب انصاری. نام یکی از اصحاب است. ( قاموس الاعلام ترکی ).

حرا. [ ح ُرْ را ] ( اِخ ) نام جائی در بادیه کلب است. ( معجم البلدان ).

حرا. [ ح َ ] (ع اِ) حَراة. ناحیه ٔ گشادگی میان سرای . گویند: نزلت ُ بحراه . || بانگ مرغان و غوغای آنها و یا غوغای عام است . (منتهی الارب ). بانگ . (مهذب الاسماء). || کنام آهوان . || جای نهادن بیضه ٔ نعامه . ج ، احراء. گویند: لاتطر حرانا؛ ای لاتقرب ما حولنا. || (ص ) سزاوار: بالحرا ان یکون ذاک ؛ یعنی سزاوار است که آن باشد. و انه لحرا بکذا؛ ای خلیق . و آن را در زبان تازی تثنیه و جمع نباشد. (منتهی الارب ) :
و هن حری ً ان لایثبن عطیة
و انت حری ً بالنار حین تثیب .

کسائی (از اقرب الموارد).



حرا. [ ح َرْ را ] (اِخ ) ابن ابی کعب انصاری . نام یکی از اصحاب است . (قاموس الاعلام ترکی ).


حرا. [ ح َرْ را ] (اِخ ) موضعی است . نصر گفته است که بادیه ای است مر کلب را. (معجم البلدان ).


حرا. [ ح ُرْ را ] (اِخ ) نام جائی در بادیه ٔ کلب است . (معجم البلدان ).


فرهنگ عمید

۱. ناحیه، ساحت.
۲. گشادگی و فضای وسیع میان خانه.

دانشنامه عمومی

حَرّا (نام علمی: Avicennia marina) درختی از جامعه گیاهی مانگرو است. کلمه مانگرو اسم مرکبی است معرف اکوسیستم خاص در مناطق استوایی، حاصل از تجمع بسیار ویژه ای از گیاهان و جانوران در سواحل پست خورها، دلتاها، برکه ها و سواحل دریاها و در عین حال نشانگر و معرف درختان و درختچه های این گونه اکوسیستم ها نیز می باشد. این گیاهان در گروه گیاهان شوره زی قرار دارند.
زنده دل، دستیاران، حسن. (مجموعه کتاب های راهنمای جامع ایرانگردی استان هرمزگان) ج۱. چاپ وانتشار سال ۱۹۹۸ میلادی.
حرا، گیاهی از تیره شاه پسند است. دانه آن روی درخت مادر می روید و نهال تولید می کند. سپس از درخت جدا می شود و داخل مرداب می افتد. جنگل حرا بر دریا و آب شور قرار دارد و این سازش با آب شور و شرایط نامناسب، از حرا یک گیاه استثنایی ساخته است.
گیاهان حرا برگهایی با ظاهر بیضی شکل و قاعده ای باریک (دوکی شکل رویه سبز و براق دارند و پشت برگ ها نیز سفید یا خاکستری رنگ است. طول این برگ ها حدود ۵ تا ۵/۷ سانتی متر است. میوه حرا، بادامی شکل است و به یک خامه باریک منتهی می شود. ریشه های زانویی، شکل منظمی ندارند، اما گل حرا که از فرط کوچکی ناپیدا و غیر محسوس است. گلی به رنگ طلایی با ۴ گلبرگ، که هر گلبرگ بیشتر از چند میلی متر طول ندارد با عطری شیرین و خنک، که تا شعاع چند متری اطراف آن پراکنده می شود.
حرا نام درختی است در اندازه های ۳ تا ۶ متر با شاخ و برگ های سبز و روشن که در آبهای شور زندگی می کند و نام علمی اش (Avicennia Marina) منسوب است به ابوعلی سینا دانشمند ایرانی جنگل حرا بر دریا و آب شور قرار دارد و این سازش با آب شور و شرایط نامناسب، از حرا یک گیاه استثنایی ساخته است

حرا (ابهام زدایی). حرا: نام گیاهی است
غار حرا: غاری نزدیک مکه

فرهنگستان زبان و ادب

{Avicennia} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای از حرّائیان درختی کوچک با حدود یازده گونه با برگ های متقابل خاکستری و گل های کوچک و منظم و کاسه و جام هم پوش و تخمدان فوقانی متـ . سینا

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی غَارِ: غار - شکاف کوه (سوراخ وسیعی است که در کوه باشد ، و مقصود از آن در "إِذْ هُمَا فِی ﭐلْغَارِ" غاری است که در کوه ثور قرار داشته ، و این غار غیر از غاریست که در کوه حرا قرار داشت و محل نزول اولین آیات قرآن کریم بر پیامبر صلی الله علیه وآله بود )
ریشه کلمه:
حرر (۱۲ بار)

جدول کلمات

ناحیه , گشادگی


کلمات دیگر: