کلمه جو
صفحه اصلی

الف کوفی

فرهنگ فارسی

یا الف کوفیان حرف الف در خط کوفی یا کنایه از هر چیز خمیده .

لغت نامه دهخدا

الف کوفی. [ اَ ل ِ ف ِ ]( ترکیب وصفی ) الف کوفیان. حرف الف در خط کوفی. || کنایه از هر چیز خمیده. ( انجمن آرا ). کنایه از چیز کج ، زیرا الف خط کوفی کج است. ( از غیاث اللغات ). کنایه از هر چیز کج. ( برهان قاطع ) :
آنچه از آن مال در این صوفی است
میم مطوق الف کوفی است.
نظامی.
رجوع به الف کوفیان شود. || کنایه از قضیب و آلت تناسلی. ( برهان قاطع ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). ذَکَر. ( مؤیدالفضلاء ). الفیه. الفینه. رجوع به مجموعه مترادفات ص 17 شود.

پیشنهاد کاربران

بنام خدا
با سلام ، الف کوفی از الفبای خط کوفی که کمی کجی و انحنا دارد، در ادبیات فارسی قرون ماضی به آلت رجولیت تشبیه میشد و در تصحیح نسخ خطی باید به این واژگان تسلط داشت تا توانایی تنقیح نسخ خطی را دارا شد. میم مطوق نیز معنی فوق را دارد.
با تشکر

الف کوفی: کنایه از آلت تناسلی
آنچه از آن مال در این صوفی است
میم دبیر و الف کوفی است
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۸۹.
الف کوفی:کنایه از بی چیزی و تهی دستی
دکتر شفیعی کدکنی در مورد " الف کوفی" می نویسد : ( الف در خط کوفی که هیچ نقطه و امتیازی ندارد در قدیم در مکاتب اطفال به هنگام تدریس الفبا می گفتند الف هیچ ندارد نازل به همین خصوصیت بود. ) )
( ( معروف به بی سیمی مشهور به بی نانی
همچون الف کوفی از عوری و عریانی ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 461. )



کلمات دیگر: