مترادف محول : احاله، سپرده، واگذار، محوله، سپرده شده، واگذارشده، گرداننده، حواله کنننده، حواله گر، موکول، منوط
برابر پارسی : سپرده، واگذار، وانهاد
turned over, given over
تراديسيدن , مبدل
اسم
احاله، سپرده، واگذار
محوله، سپردهشده، واگذارشده
گرداننده
حوالهکنننده، حوالهگر
موکول، منوط
۱. احاله، سپرده، واگذار
۲. محوله، سپردهشده، واگذارشده
۳. گرداننده
۴. حوالهکنننده، حوالهگر
۵. موکول، منوط
(مُ حَ وِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - سپرنده ، تحویل دهنده . 2 - گرداننده ، تغییر دهنده . 3 - حواله کننده . 4 - ناقه ای که آبستن شود بعد از گشن یافتن .
(مُ حَ وَّ) [ ع . ] (اِمف .) واگذار شده .
محول . [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ محل . (ناظم الاطباء).
محول . [ م ُ ح َوْ وَ ] (اِخ ) شهرکی است نیکو و پاکیزه و خرم با بستانها و میوه های بسیار و بازارها و آبها، در یک فرسنگی بغداد. (معجم البلدان ). موضعی است غربی بغداد. (آنندراج ).
- باب محول ؛ محله ٔ بزرگی است پهلوی محله ٔ کرخ که متصل به آن بوده است . اما امروز (در ایام یاقوت ) جدا افتاده است . بدانجا منسوب است ابوبکر محمدبن خلف بن مرزبان بن بسام آجری محولی صاحب تصانیف بسیار. وی از زبیربن بکار و احمدبن منصور الزیادی و محمدبن ابی السری ازدی و ابن ابی الدنیا و غیرهم روایت دارد و از او حافظ ابواحمدبن عدی و ابوعمروبن حیویة الخراز و عیسی بن موسی المتوکل و غیرهم روایت کرده اند. وی در 309 هَ . ق . درگذشته است . (معجم البلدان ).
محول . [ م ُ ح َوْ وَ ] (ع ص ) سپرده کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). سپرده شده . تحویل شده . واگذارشده . || مبدل شده و برگردانیده شده . (ناظم الاطباء). تغییر حال داده .
انوری .
محول . [ م ُح ْ وِ ] (ع ص ) نعت است از اِحْوال .
- صبی محول ؛ کودک یک ساله .
- ناقة محول ؛ ماده شتری که پس از کره ٔ ماده ، نر زاید و بالعکس .مُحَوِّل .
- || ماده شتری که پس از گشن دادن باردار نشود.
|| خداوند شتران نازاینده که باردار نمی شونداز گشن یافتن . || مقیم شونده در یک جای یک سال . || آن که پیش آید بر کسی به تازیانه . || برجهنده بر پشت ستور. برنشیننده . || محال گوینده . || برات دهنده داین را بر کسی . (آنندراج ).
محول . [م َ ] (ع ص ) ساعی و نمام . (منتهی الارب ماده ٔ م ح ل ). ماحل . (منتهی الارب ). || قحطرسیده . قحطزده : ارض محول ؛ زمین قحطرسیده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
۱. واگذارشده.
۲. [قدیمی] برگردانیدهشده؛ دگرگونشده.
تغییردهنده؛ انتقالدهنده؛ دگرگونکننده.