کلمه جو
صفحه اصلی

سماعی


مترادف سماعی : موقوف به شنیدن، بی قاعده، غیرقیاسی، قاعده ناپذیر

متضاد سماعی : قیاسی، قاعده مند، باقاعده

فارسی به انگلیسی

founded on usage, irregular, heteroclite


auricular, founded on usage, irregular, heteroclite

auricular


مترادف و متضاد

موقوف به شنیدن، بی‌قاعده، غیرقیاسی، قاعده‌ناپذیر ≠ قیاسی، قاعده‌مند، باقاعده


sonic (صفت)
صوتی، شنودی، سماعی، وابسته به سرعت صوت، در میدان شنوایی

auricular (صفت)
گوشی، سماعی، وابسته بگوش یا سامعه، وابسته بشنوایی، تواتری، دهلیزی

founded on usage or custom (صفت)
سماعی

فرهنگ فارسی

حبیب ابن سماع حضور از استادان موسیقی و نوازنده سنتور ( و. ۱۲۸٠ - ف. ۱۳۲۵ ه. ش . ). وی در سن ۱۲ سالگی سنتور را نیکو مینواخت و آوازی نازک و مطبوع داشت و در حین خواندن و نواختن تلفیقات شیرین و هیجان انگیز در قسمتهای ضربی ایجاد میکرد که مخصوص خود او بود سماعی بسبب اشتغال بخدمت نظام مدتی از سنتور دوری گزید و بعدها که از نظام بیرون آمد تحولی مخصوص در ذوق موسیقی او آشکار شد و ابتکارانی بدیع نشان میداد. استاد صبا بسبب همکاری نزدیکی که با سماعی داشت منتخب ابتکارات و اطلاعات سماعی را با تکنیک مخصوص او حفظ کرده در کتابی انتشار داده است .
( صفت ) ۱ - هر آنچه شنیده شده باشد . ۲ - بنا شده بر عادت . ۳ - آنچه که موقوف بر شنیدن باشد نه موقوف بر قاعده مقابل قیاسی .
منسوب بسماع که بمعنی رقص و ترانه و سرود باشد .

فرهنگ معین

(سَ ) [ ع . ] (ص نسب . ) ۱ - هرآن چه شنیده شده باشد. ۲ - بنا شده بر عادت . ۳ - آن چه که مبنی بر قاعده نیست .

لغت نامه دهخدا

سماعی. [ س َ ] ( ع ص نسبی ) هر آنچه شنیده شده باشد. || حکایتی و نقلی. ( ناظم الاطباء ). || بنا شده بر عادت :
نشستم بر آن بی سراک سماعی
فروهشته دو لب ، چو لفج زبانی.
منوچهری.
|| ( اصطلاح نحو ) بیقاعده و مطلق و مستعمل. ( ناظم الاطباء ). آن چیزی که در آن قاعده کلی ذکر نشده باشد و مشتمل بر جزئیات باشد. ( از تعریفات جرجانی ). مقابل قیاسی.

سماعی. [ س ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به سماع که به معنی رقص و ترانه و سرود باشد. || هر آنچه شنیده شده باشد. ( ناظم الاطباء ).

سماعی . [ س َ ] (ع ص نسبی ) هر آنچه شنیده شده باشد. || حکایتی و نقلی . (ناظم الاطباء). || بنا شده بر عادت :
نشستم بر آن بی سراک سماعی
فروهشته دو لب ، چو لفج زبانی .

منوچهری .


|| (اصطلاح نحو) بیقاعده و مطلق و مستعمل . (ناظم الاطباء). آن چیزی که در آن قاعده ٔ کلی ذکر نشده باشد و مشتمل بر جزئیات باشد. (از تعریفات جرجانی ). مقابل قیاسی .

سماعی . [ س ِ ] (ص نسبی ) منسوب به سماع که به معنی رقص و ترانه و سرود باشد. || هر آنچه شنیده شده باشد. (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

کلماتی که از فصحا شنیده شده و در نظم و نثر استعمال کرده اند و دیگران هم استعمال می کنند و موقوف بر قاعده نیست و بر آن ها قیاس نمی توان کرد.

پیشنهاد کاربران

بدون قاعده . بدون اصول

شنیده شده


کلمات دیگر: