کلمه جو
صفحه اصلی

محترف


مترادف محترف : بازرگان، پیشه ور، کاسب

مترادف و متضاد

بازرگان، پیشهور، کاسب


فرهنگ فارسی

( اسم ) پیشه گیرنده خداوند حرفه پیشه ور .
صاحب پیشه

فرهنگ معین

(مُ تَ رِ ) [ ع . ] (اِفا. ) پیشه ور، صنعتگر.

لغت نامه دهخدا

محترف. [ م ُ ت َ رَ ] ( ع اِ ) جای کسب و حرفه. ( از اقرب الموارد ). جای کسب کردن و ورزیدن. ( ناظم الاطباء ).

محترف. [ م ُ ت َ رِ] ( ع ص ) نعت فاعلی از احتراف. هم پیشه و صاحب پیشه. ( آنندراج ). پیشه ور. ( دهار ). صاحب حرفه. ( از اقرب الموارد ). پیشه ور و صنعتگر. ( ناظم الاطباء ) :
طبع تیز دوربین محترف
چون خر پیرش ببین آخر خرف.
مولوی ( مثنوی ص 241 ).

محترف . [ م ُ ت َ رَ ] (ع اِ) جای کسب و حرفه . (از اقرب الموارد). جای کسب کردن و ورزیدن . (ناظم الاطباء).


محترف . [ م ُ ت َ رِ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتراف . هم پیشه و صاحب پیشه . (آنندراج ). پیشه ور. (دهار). صاحب حرفه . (از اقرب الموارد). پیشه ور و صنعتگر. (ناظم الاطباء) :
طبع تیز دوربین محترف
چون خر پیرش ببین آخر خرف .

مولوی (مثنوی ص 241).



فرهنگ عمید

صاحب حرفه، پیشه ور.

پیشنهاد کاربران

[ م ُ ت َ رِ]: استادکار ، پیشه ور، حرفه ای ، متخصص، کارآزموده ، ماهر ، باتجربه ، کارکشته ، زبردست ، کهنه کار



کلمات دیگر: