کلمه جو
صفحه اصلی

نواگر


مترادف نواگر : خنیاگر، رامشگر، ساززن، مطرب، مغنی

مترادف و متضاد

خنیاگر، رامشگر، ساززن، مطرب، مغنی


tuner (اسم)
نواگر، میزان کننده، میزان کننده موتور، پیچ میزان رادیو، وسیله تنظیم جریان برق و غیره

فرهنگ فارسی

نوازنده، ساززن، خواننده
( صفت ) ۱- مغنی مطرب ساززن : یامرغ نواگر.مرغ خواننده : کرته فستقی بدرد چرخ تا بمرغ نواگر اندازد. ( خاقانی .سج.۲ ) ۱۲۲- ناله کننده نالان .

فرهنگ معین

(نَ گَ ) (ص شغل . ) ۱ - مطرب ، آواز - خوان ، خواننده . ۲ - ناله کننده ، نالان .

لغت نامه دهخدا

نواگر. [ ن َ گ َ ] ( ص مرکب ) سازنده و گوینده. ( جهانگیری ) ( رشیدی ). خواننده و سازنده. ( انجمن آرا ) ( برهان قاطع ). نوازنده. ( یادداشت مؤلف ). مطرب و سازنده و مغنی و خواننده. ( ناظم الاطباء ) :
به باغ اندر ندیدند ایچ جانْور
مگر بر شاخ مرغان نواگر.
فخرالدین اسعد.
نشسته گرد رامینش برابر
به پیش رام کوسان نواگر.
فخرالدین اسعد.
|| آنکه نامه و کتابی را از آغاز تا انجام از حفظ دارد( ؟ ). ( ناظم الاطباء ). || آنکه کاری را بتمامه انجام می دهد( ؟ ). ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. نوازنده، ساززن.
۲. خواننده.

پیشنهاد کاربران

خواننده ؛ آواز خوان

نوایی


کلمات دیگر: