کلمه جو
صفحه اصلی

نیکخواه


مترادف نیکخواه : خوش باطن، خیراندیش، خیرخواه، نیک نفس، نیکوسرشت | خوش فطرت، خیراندیش، مصلح، نیک دل، نیک سرشت، نیک سگال، نیک فطرت، نیک نفس

متضاد نیکخواه : بدخواه | بدخواه

فارسی به انگلیسی

benevolent, selfless, well-intentioned, well-meaning

benevolent


فارسی به عربی

محسن

مترادف و متضاد

خوش‌فطرت، خیراندیش، مصلح، نیک‌دل، نیک‌سرشت، نیک‌سگال، نیک‌فطرت، نیک‌نفس ≠ بدخواه


خوش‌باطن، خیراندیش، خیرخواه، نیک‌نفس، نیکوسرشت ≠ بدخواه


benevolent (صفت)
خیراندیش، نیکخواه، خوشدل، کریم، خیریه، پاک بین

لغت نامه دهخدا

نیک خواه. [ خوا / خا ] ( نف مرکب ) نکوخواه. نیکوخواه. خیراندیش. خیرخواه. که خیر و صلاح دیگران خواهد. که خواهان نیکی و سعادت دیگران است. مشفق. دوستدار. مهربان. مقابل بدخواه :
ای شهریار راستین ای پادشاه داد و دین
ای نیک فعل و نیک خواه ای از همه شاهان گزین.
دقیقی.
گزیتش بدادند شاهان همه
به پیش دل نیک خواهان همه.
دقیقی.
یکی نامه بنوشت نزدیک شاه
ز بدخواه و از مردم نیک خواه.
فردوسی.
سپینود را گفت بهرام شاه
که دانم که هستی مرا نیک خواه.
فردوسی.
شما یک به یک نیک خواه منید
برآیین فرمان و راه منید.
فردوسی.
همیشه تا نبود خوب کار چون بدکار
چنان کجا نبود نیک خواه چون بدخواه.
فرخی.
آن کیست کو به جان نبود مهرجوی تو
وآن کیست کو به جان نبود نیک خواه تو.
فرخی.
ز دهر آنکه بود بدسگال او غمگین
به دهر آنکه بود نیک خواه او شادان.
فرخی.
فلاطوس برگشت و آمد به راه
بر حجره وامق نیک خواه.
عنصری.
بدان کسی که بود نیک خواه او ایزد
اگر کسی بد خواهد بدو رسد خذلان.
عنصری.
ستاره رهنمای کام او باد
زمانه نیک خواه نام او باد.
فخرالدین اسعد.
تو دانی که پیش فریدون شاه
من از دل یکی بنده ام نیک خواه.
اسدی.
چشم بندگان و نیک خواهان بدین روزگار فرخنده روشن داراد. ( فارسنامه ابن بلخی ص 4 ). حرمان آن است که نیک خواهان را از خود محروم گرداند. ( کلیله و دمنه ).
نگفته ست شمعون به جز نیک شاه
من از دل یکی بنده ام نیک خواه.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
به اطلاقت گشاده چشم مانده
به گیتی هرکه او را نیک خواه است.
مسعودسعد.
شادی و خرمی کن کامروز در جهان
شادی و خرمی است دل نیک خواه را.
مسعودسعد.
او را وزیری بود مسلمان ونیک خواه. ( قصص الانبیاء ص 187 ).
نیک خواهان ترا سالاسال
همه روز است به دیدار تو عید.
سوزنی.
بدان که نیک سگال است و نیک خواه دلش
زمانه هست ورانیک خواه و نیک سگال.
سوزنی.
سلطان ملک دینی و دنیا هم آن تست
چون نیک خواه دولت شاه معظمی.

فرهنگ عمید

کسی که خوبی و خوشی دیگری را بخواهد: نیک خواهان دهند پند ولیک / نیک بختان بُوَند پندپذیر (؟: کلیله ودمنه: ١١٢ ).

پیشنهاد کاربران

مهر اندیش


کلمات دیگر: