کلمه جو
صفحه اصلی

سنگدلی


مترادف سنگدلی : بی رحمی، سخت دلی، سگدلی، قساوت

فارسی به انگلیسی

hard-heartedness


barbarism, callousness, hardness, heartlessness, inhumanity, obduracy, ruthlessness


barbarism, callousness, hardness, heartlessness, inhumanity, obduracy, ruthlessness, hard-heartedness

مترادف و متضاد

بی‌رحمی، سخت‌دلی، سگدلی، قساوت


inclemency (اسم)
شدت، سختی، بی رحمی، بی اعتدالی، فقدان ملایمت، سنگدلی

inexorability (اسم)
سختی، سنگدلی

فرهنگ فارسی

سخت دلی بیرحمی .

لغت نامه دهخدا

سنگدلی. [ س َ دِ ] ( حامص مرکب ) بی رحمی. سخت دلی.( ناظم الاطباء ). قساوت. دل سختی. بی رحمی :
ای پسر نیز مرا سنگدل و تند مخوان
تندی و سنگدلی پیشه توست ای دل و جان.
فرخی.
شیرین سخنم دید و بدان چرب زبانی
زآن سنگدلی پارگکی نرم تر آمد.
سوزنی.
چرا همی شکنی جان من ز سنگدلی
دل ضعیف که باشد بنازکی چو زجاج.
حافظ.
آنکو ترا بسنگدلی کرد رهنمون
ای کاشکی که پاش بسنگی برآمدی.
حافظ.

پیشنهاد کاربران

cruelty


کلمات دیگر: