برابر پارسی : نیک نهاد، نهاد نیک، نیک سرشت
نیک سیرت
برابر پارسی : نیک نهاد، نهاد نیک، نیک سرشت
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - خوش خو خوش خلق . ۲ - آنکه باطنش از عیب و نقص مبرا باشد : پارسا: (( شاهزاد. خوب صورت نیک سیرت ... که آتش شمشیر آبدارش بهرام را چون سپند میسوخت ... ) )
لغت نامه دهخدا
نیک سیرت. [ رَ ] ( ص مرکب ) خوش خلق. ( ناظم الاطباء ). خوش خو. ( فرهنگ فارسی معین ). پارسا. ( ناظم الاطباء ). آنکه باطنش از عیب و نقص مبرا باشد. ( فرهنگ فارسی معین ). پاک نهاد. نیکونهاد. صافی ضمیر. نیک دل. پاک ضمیر :
صاحب دل نیک سیرت علامه
گو کفش دریده باش و خلقان جامه.
برون لشکری چون هژبران جنگی.
نان رباط و لقمه ٔدریوزه گو مباش.
صاحب دل نیک سیرت علامه
گو کفش دریده باش و خلقان جامه.
سعدی.
درون مردمی چون ملک نیک سیرت برون لشکری چون هژبران جنگی.
سعدی.
درویش نیک سیرت پاکیزه رای رانان رباط و لقمه ٔدریوزه گو مباش.
سعدی.
فرهنگ عمید
خوش خلق، خوش خو.
کلمات دیگر: