مترادف سلوت : آرامش خاطر، تسلی، خرسندی، شادی، خوشی، شادکامی
سلوت
مترادف سلوت : آرامش خاطر، تسلی، خرسندی، شادی، خوشی، شادکامی
مترادف و متضاد
۱. آرامش خاطر، تسلی
۲. خرسندی، شادی، خوشی، شادکامی
فرهنگ فارسی
خرسندی، شادی، خوشی، فراخی عیش، آرامش خاطر
۱ - شادی خوشی شادمانی . ۲ - تسلی .
۱ - شادی خوشی شادمانی . ۲ - تسلی .
فرهنگ معین
(سَ وَ ) [ ع . سلوة ] (اِمص . ) ۱ - شادی ، خوشی . ۲ - آرامش خاطر.
لغت نامه دهخدا
سلوت. [ س َل ْ وَ ] ( ع اِمص ) بیغمی. ( غیاث ) ( دهار ) ( آنندراج ). خرسندی. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). سلوة اسم است از تسلی. ( منتهی الارب ) :
نه ز دولت نظری خواهم داشت
نه ز سلوت اثری خواهم داشت.
که اشکم چون نمک بود و رخ زرین نمکدانش.
شد سپیدی چهره سلوت سیاه.
عاقبت دریافت روزی خلوتی.
نه ز دولت نظری خواهم داشت
نه ز سلوت اثری خواهم داشت.
خاقانی.
بخوان سلوتم بنشاند و خوان حاجت نبود آنجاکه اشکم چون نمک بود و رخ زرین نمکدانش.
خاقانی.
شد سیاهی دیده دولت سپیدشد سپیدی چهره سلوت سیاه.
خاقانی.
چون دری میکوفت او از سلوتی عاقبت دریافت روزی خلوتی.
مولوی ( مثنوی ).
رجوع به سلوة شود. || ( اصطلاح عرفان و تصوف ) سلوت فراغت باشد و به معنی خرسندی است ، زیرا هرگاه کسی از چیزی نومید شود خرسند شود و تا هنوز امید باشد خرسند نگردد و چون از نفس سلوت جوید بسوی دوست رود. ( مصطلحات العرفاء سجادی ص 224 ). || آرام و خوشی. ( غیاث ) ( آنندراج ). فراخی. زندگانی. ( منتهی الارب ).فرهنگ عمید
۱. خرسندی، شادی، خوشی.
۲. فراخی عیش.
۳. آرامش خاطر.
۲. فراخی عیش.
۳. آرامش خاطر.
کلمات دیگر: