کلمه جو
صفحه اصلی

محتکر


مترادف محتکر : انبارکننده کالا وارزاق، احتکارکننده

برابر پارسی : انباربند، انبارگر، پنهانگر کالا، سودجو، گران خواه

فارسی به انگلیسی

hoarder, profiteer

hoarder


عربی به فارسی

صاحب انحصار , وابسته بصاحب انحصار , سياست انحصاري , انحصارگراي


مترادف و متضاد

hoarder (اسم)
پس انداز کن، محتکر

forestaller (اسم)
محتکر

speculator (اسم)
محتکر، سفته باز، زمین خوار

انبارکننده کالا وارزاق، احتکارکننده


فرهنگ فارسی

احتکارکننده، کسی که غله یاجنس دیگرراانبارکندونگاه داردتابه قیمت گران بفروشد
(اسم ) انبار کنند. کالا (مخصوصا غله ) برای فروش بهنگام گرانی و کمیابی جمع : محتکرین .

فرهنگ معین

(مُ تَ کِ ) [ ع . ] (اِفا. ) کسی که کالاها را در انبار نگه می دارد تا پس از گران شدن بفروشد.

لغت نامه دهخدا

محتکر. [ م ُ ت َ ک ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از احتکار. غله نگاهدارنده تا به گرانی فروشد. ( از منتهی الارب ). حَکر. انبارکننده. انباردار. غله فروش که به نیت گرانی غله را نگاهدارد. ( غیاث ). آنکه غله را بنهد تا گران شود آنگاه بفروشد. متربص. بندار. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). آنکه غله بنهد امید گرانی را. ( مهذب الاسماء ).

محتکر. [ م ُ ت َ ک َ ] ( ع ص ) حُکَر. غله که نگاهدارند تا به گرانی فروشند. ( از منتهی الارب ). غله انبارشده برای گران فروختن.

محتکر. [ م ُ ت َ ک َ ] (ع ص ) حُکَر. غله که نگاهدارند تا به گرانی فروشند. (از منتهی الارب ). غله ٔ انبارشده برای گران فروختن .


محتکر. [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتکار. غله نگاهدارنده تا به گرانی فروشد. (از منتهی الارب ). حَکر. انبارکننده . انباردار. غله فروش که به نیت گرانی غله را نگاهدارد. (غیاث ). آنکه غله را بنهد تا گران شود آنگاه بفروشد. متربص . بندار. (یادداشت مرحوم دهخدا). آنکه غله بنهد امید گرانی را. (مهذب الاسماء).


فرهنگ عمید

کسی که غله یا جنس دیگر را برای افزایش قیمت در انبار نگه دارد، احتکارکننده.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:احتکار


کلمات دیگر: