برابر پارسی : بازدارندگی
محرمات
برابر پارسی : بازدارندگی
فرهنگ فارسی
چیزهای حرام شده، جمع محرم ، درفارسی پارچه خط دار الوان راهم میگویند
( اسم ) جمع محرمه .
( اسم ) جمع محرمه .
فرهنگ معین
(مُ حَ رَّ ) [ ع . ] (اِ مف . ) ۱ - چیزهای حرام . ۲ - زنان حرم . ۳ - در فارسی جامة راه راه الوان . ج . محرمه (محرم ).
لغت نامه دهخدا
محرمات. [ م ُ ح َرْ رَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ محرمة. ( ناظم الاطباء ) : و پشت بر محظورات و محرمات شرع کرده. ( المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 1 ). || ج ِ محرمة. زنانی که به علت نسب ، مصاهره ، رضاع ، لعان ، قذف ، زنا و لواط تزویج آنها بر مرد حرام است. ( از یادداشت لغتنامه ). || زنان حرم. || ( اصطلاح بزازان ). جامه راه راه که یک راه سیاه و یک راه سپید دارد پارچه خطدار الوان. ( ناظم الاطباء ) :
به دست صوفی صوف از محرمات همه
که منهیند برو توبه از مناهی کن.
در لباس محرمات عبا.
براند دره بنهی محرمات دگر.
از سر تا پامحرمات است دلم.
برنگ ابر سیه بر صفای مه می نوش.
به دست صوفی صوف از محرمات همه
که منهیند برو توبه از مناهی کن.
نظام قاری ( دیوان البسه ص 100 ).
گاه شد آشکار گه ظاهردر لباس محرمات عبا.
نظام قاری ( دیوان البسه ص 20 ).
فش عمامه درآمد به احتساب رخوت براند دره بنهی محرمات دگر.
نظام قاری ( دیوان البسه ص 15 ).
از بس الف زخم کشیدم بر سراز سر تا پامحرمات است دلم.
سعید اشرف.
محرمات مکن بر من این محرم رابرنگ ابر سیه بر صفای مه می نوش.
میرنجات.
|| ج ِ مُحَرَّم. رجوع به مُحَرَّم شود.فرهنگ عمید
۱. (فقه ) چیز های حرام شده.
۲. زنان حرم سرا.
۳. [قدیمی] پارچۀ خط دار رنگی.
۲. زنان حرم سرا.
۳. [قدیمی] پارچۀ خط دار رنگی.
فرهنگ فارسی ساره
بازدارندگ
کلمات دیگر: