مترادف محاضر : محضرها، دفاتراسنادرسمی ، گواهی ها، استشهادات
متضاد محاضر : محاکم، محکمه ها
presences, dispositions, natures
مدرس , تدريس کننده , سخنران
محضرها، دفاتراسنادرسمی ≠ محاکم، محکمهها
۱. محضرها، دفاتراسنادرسمی ≠ محاکم، محکمهها
۲. گواهیها، استشهادات
محاضر. [ م َ ض ِ ] (اِخ ) ابن المورع الهمدانی الیامی ، مکنی به ابوالمورع از رجال حدیث و از مردم کوفه است . ابن سعد او را توثیق و تصدیق کرده و نسائی گوید از اعمش احادیث نیکو و مستقیم روایت کرده است و درحدیث او منکری ندیده ام . اما گروهی وی را به غفلت منسوب داشته اند. در باب نبید بر رأی مردم کوفه بود و هم بدان شهر درگذشت . (206 هَ . ق .) (الاعلام زرکلی ).
محاضر. [ م َ ض ِ ] (ع اِ) ج ِ محضر. لغتی است مولد (از المعجم الوسیط).
- محاضر شرع ؛ محاکم شرع . رجوع به محضر شود.
|| ج ِ محضر، به معنی دفترخانه ها. رجوع به دفترخانه شود. || ج ِ محضر، رسیدگان به سوی آب . (ناظم الاطباء). || ج ِ حاضر. (آنندراج ).
محاضر. [ م ُ ض ِ ] (ع ص ) آماده و حاضر. || آنکه در حضور شخص ایستاده است . (ناظم الاطباء).
محضر#NAME?