مترادف سماجت : ابرام، اصرار، پافشاری، پیله، تأکید، زشتی، بی شرمی
برابر پارسی : پافشاری، یکدندگی
Importunity, Cussedness, Repeated urging
assertiveness, importunity, insistence, persistence, pertinacity, pushiness
ابرام، اصرار، پافشاری، پیله، تاکید
زشتی، بیشرمی
۱. ابرام، اصرار، پافشاری، پیله، تاکید
۲. زشتی، بیشرمی
سماجت . [ س ِ ج َ ] (ع مص ) نازیبا شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) زشتی و عیب ناکی . (غیاث ). معیوبی . (ناظم الاطباء) : و کلمات و مقدمات او را در لباس سماجت و تقبیح عرض داده . (سندبادنامه ص 113). مگر ملک هند را که بسبب سماجت و زشتی منظرراه نداد. (جهانگشای جوینی ). || بی شرمی . || فضاحت و رسوایی . || آلودگی . || اصرار در کارهای زشت . (ناظم الاطباء).