کلمه جو
صفحه اصلی

جری شدن

فرهنگ فارسی

دلیر شدن جسور شدن مشهور گردیدن

لغت نامه دهخدا

جری شدن. [ ج َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) دلیر شدن. جسور شدن. گستاخ گردیدن. رجوع به جری شود.

پیشنهاد کاربران

جری شدن حتی معنای خشمگین شدن، غضب آلود شدن هم می دهد! بسستگی به محتوای جمله دارد.

پر رو شدن و تعرض به دیگری

دل گرفتن

جری و شجاع شدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . دلیر گشتن. دل یافتن. دل پیداکردن. جرأت یافتن :
به پیروزی ساوه شاه اندرون
گرفته دل و مست گشته به خون.
فردوسی.
ازآن دل گرفتند ایرانیان
ببستند ازبهر کینه میان.
فردوسی.
چنین دل گرفتید ازین یک سوار
که نزد شما یافت او زینهار.
فردوسی.


کلمات دیگر: