جرج بارکلی (۱۷۵۳–۱۶۸۵) (به انگلیسی: George Berkeley) (تلفظ: /bɑːrkli/) فیلسوف و کشیش ایرلندی، توسط بسیاری از فلاسفهٔ امروزی از فیلسوفان ایدئالیست مدرن محسوب می شود.
ویکی پدیای انگلیسی
مجموعه فلسفه نظری، متن کامل مبادی علم انسان نوشته جرج بارکلی، ترجمه منوچهر بزرگمهر
وی به عنوان ششمین و واپسین فرزند خانواده به سال ۱۶۸۵ در کیلکنی ایرلند زاده شد. در سال ۱۷۰۰ وارد ترینتی کالج دوبلین شد که مدت بیست سال در آن ماندگار گردید و در همان جا بود که با اندیشه های نوین مانند جان لاک وایزاک نیوتون آشنا شد. بیست و چهارساله بود که رسالهٔ جستار دربارهٔ نظریهٔ جدید رویت را به زیور طبع آراست. از جمله مصنفات مهم دیگر بارکلی باید به مبادی علم انسان و سه گفت و شنود میان هیلاس و فیلونوس که در زمان حضورش در آکسفرد نوشته شده است؛ اشاره کرد.
جملهٔ مشهور وی «Esse est percipi» (ترجمه تقریبی: شرط وجود، درک شدن توسط حواس است) پاسخی به مسایل دوالیسم رنه دکارت بود، و تا مدت ها در محافل فلسفی مورد بحث بود. او معتقد است که مادّه و شیئی وجود حقیقی ندارد و آنچه هست و می بینم «نور است و رنگ» که با چشم دیده می شود.
شهر برکلی در کالیفرنیا و دانشگاه برکلی را به افتخار وی نامگذاری کرده اند.
ویکی پدیای انگلیسی
مجموعه فلسفه نظری، متن کامل مبادی علم انسان نوشته جرج بارکلی، ترجمه منوچهر بزرگمهر
وی به عنوان ششمین و واپسین فرزند خانواده به سال ۱۶۸۵ در کیلکنی ایرلند زاده شد. در سال ۱۷۰۰ وارد ترینتی کالج دوبلین شد که مدت بیست سال در آن ماندگار گردید و در همان جا بود که با اندیشه های نوین مانند جان لاک وایزاک نیوتون آشنا شد. بیست و چهارساله بود که رسالهٔ جستار دربارهٔ نظریهٔ جدید رویت را به زیور طبع آراست. از جمله مصنفات مهم دیگر بارکلی باید به مبادی علم انسان و سه گفت و شنود میان هیلاس و فیلونوس که در زمان حضورش در آکسفرد نوشته شده است؛ اشاره کرد.
جملهٔ مشهور وی «Esse est percipi» (ترجمه تقریبی: شرط وجود، درک شدن توسط حواس است) پاسخی به مسایل دوالیسم رنه دکارت بود، و تا مدت ها در محافل فلسفی مورد بحث بود. او معتقد است که مادّه و شیئی وجود حقیقی ندارد و آنچه هست و می بینم «نور است و رنگ» که با چشم دیده می شود.
شهر برکلی در کالیفرنیا و دانشگاه برکلی را به افتخار وی نامگذاری کرده اند.
wiki: جرج بارکلی