ندیدن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
نادیدن مقابل دیدن .
لغت نامه دهخدا
ندیدن. [ ن َ دی دَ ] ( مص منفی )نادیدن. مقابل دیدن. رجوع به دیدن شود :
یک دیدن از برای ندیدن بود ضرور
هرچند روی مردم دنیا ندیدنی است.
یک دیدن از برای ندیدن بود ضرور
هرچند روی مردم دنیا ندیدنی است.
صائب.
واژه نامه بختیاریکا
تی بُر نکردن؛ لِپکِه زِیدِن
کلمات دیگر: