وازغ. [ زَ ] ( اِ ) شاخه های بریده شده از خرمابن. ( ناظم الاطباء ). آنچه از درخت خرما ببرند. ( برهان ). واژغ. داربست و چفته. ( ناظم الاطباء ). مصحف واژغ و وارغ است. رجوع بدان کلمه شود. || نانی که از پوست لیفی خرمابن میسازند.( ناظم الاطباء ) ( اشتنگاس ). در مآخذ دیگر دیده نشد.
وازغ
لغت نامه دهخدا
گویش مازنی
/vaazegh/ ماسه ی ریز – ماسه – ماسه ای - ارزن
۱ماسه ی ریز – ماسه – ماسه ای ۲ارزن
کلمات دیگر: