سنجیده سنگین .
وازن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
وازن. [ زِ ] ( ع ص ) سنجیده. || سنگین. ثقیل. ( از اقرب الموارد ). || تام. درهم وازن ؛ ای تام. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). درهم وازن ، درهم باسنگ. ( منتهی الارب ).
گویش مازنی
/vaa zan/ باد بزن
واژه نامه بختیاریکا
باز زن؛ تجدید؛ اوت کردن بیماری؛ دوباره کاری
کلمات دیگر: