کلمه جو
صفحه اصلی

تحسن

عربی به فارسی

بهبودي دادن , بهتر کردن , اصلا ح کردن , بهبودي يافتن , پيشرفت کردن , اصلا حات کردن , بهبودي , بازيافت , حصول , تحصيل چيزي , استرداد , وصول , جبران , بخودايي , به هوش امدن


فرهنگ فارسی

نیکو شدن زینت دادن یا موی ستردن

لغت نامه دهخدا

تحسن. [ ت َ ح َس ْ س ُ ] ( ع مص ) نیکو شدن. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). زینت دادن و آراستن و نیکو کردن. ( ناظم الاطباء ). زینت گرفتن : هو یتحسن و یتجمل بکذا. ( اقرب الموارد ). || موی ستردن : دخل الحمام فتحسن ؛ ای احتلق. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

نیکو شدن


کلمات دیگر: