کلمه جو
صفحه اصلی

کوچی

فارسی به انگلیسی

immigrant

فرهنگ فارسی

کوچ . لرک . نام درختی است در جنگلهای مازندران و گیلان

لغت نامه دهخدا

کوچی. [ ک ُ ] ( اِ ) کوچ. لرک. نام درختی است در جنگلهای مازندران و گیلان. ( از جنگل شناسی کریم ساعی ص 186 ). رجوع به کوچ و لرک شود.

کوچی. ( اِخ ) دومین از خانان آق اردو از خاندان اردا ( 679-701 هَ. ق. ). ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). یکی از خانان آق اردو است که موفق شد نواحی غزنه و بامیان را که گاهی مطیع اولوس جغتای و زمانی به دست ایلخانان ایران بوده به تصرف خود بیاورد. ( از طبقات سلاطین اسلام ص 202 ).

کوچی . (اِخ ) دومین از خانان آق اردو از خاندان اردا (679-701 هَ . ق .). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). یکی از خانان آق اردو است که موفق شد نواحی غزنه و بامیان را که گاهی مطیع اولوس جغتای و زمانی به دست ایلخانان ایران بوده به تصرف خود بیاورد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 202).


کوچی . [ ک ُ ] (اِ) کوچ . لرک . نام درختی است در جنگلهای مازندران و گیلان . (از جنگل شناسی کریم ساعی ص 186). رجوع به کوچ و لرک شود.


دانشنامه عمومی

کوچی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
عشایر
استان کوچی
فرودگاه کوچی
کوچی (هند)

پیشنهاد کاربران

کوچی. یکی از عشایر قوم پشتون، چادرنشین، خانه بدوش . "فهرست واژه های متفاوت در فارسی افغانستان و ایران" برگرفته شده از دانشنامهٔ آزاد ویکی پدیا.

کوچی طبقه از مردم افغانستان اند که محل مشخص و املاک معین ندارند و در فصل های مختلف سال از یک محل به محل دیگر انتقال میکنند و وظیفه اساسی شان مال داری یعنی پرورش گوسفند شتر و غیره است در مناطق مختلف زیست میکنند

معنی


کلمات دیگر: