بال زدن
فارسی به انگلیسی
to flap (the) wings)
beat, flap, wing
فرهنگ فارسی
تکاندن بال
لغت نامه دهخدا
بال زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) ( ...مرغ ). تکان دادن بال.هفوه. ( منتهی الارب ). اخفاق. ( تاج المصادر بیهقی ): پر و بال به آب زلال شسته ، بال میزد و نشاط میکرد. ( سندباد نامه ص 335 ). || پرواز کردن. پریدن.
پیشنهاد کاربران
flit
( به آسانی و سرعت ) پرواز کردن، بال زدن
مثلا پروانه
( به آسانی و سرعت ) پرواز کردن، بال زدن
مثلا پروانه
کلمات دیگر: