کلمه جو
صفحه اصلی

بافور

لغت نامه دهخدا

بافور. ( اِ ) وافور. شاید از واپور، باشد؟ رجوع به وافور شود.
- راه بافور ؛ ( راه وافور ) نامی که در تداول عامه به محله و خیابانی بجنوب شهر قزوین داده شده است و این تسمیه را سبب عبور و توقف وسائط نقلیه موتوری بوده است.

دانشنامه عمومی

وسیله ای سه تیکه از چوب و حقه سفالی که بوسیله مهره بهم متصل می شوند و جهت مصرف تریاک همراه با زغال سرخ است


گویش بختیاری

وافور.


پیشنهاد کاربران

باف از مصدر بافتن
ور به معنی آموزگار
باف ور یعنی آموزگار فرش

باف از مصدر بافتن
ور به معنی آموزگار
باف ور به معنی آموزگار فرش یا استاد فرش

با فور ba foor , در گویش شهر بابکی به وافور ، بافور می گویند ، که برای کشیدن تریاک وشیره استفاده می شود ، شامل دسته چوبی سوراخ دار بیست سانتی و کله سفالی کوچک به اندازه یک تخم مرغ است که سوراخ ریزی دارد که سوزن بافور در آن فرو رفته وبه ورود سوخته تریاک مصرف شده به داخل کله بافور کمک میکند ، سوزن مسیر مکش وراه هوارا باز می کند ، حب تریاک را بالای سوراخ کله با کمک گرم کردن کله بافور با گرم گردن می چسبد


کلمات دیگر: