کلمه جو
صفحه اصلی

میانگین


مترادف میانگین : حدوسط، متوسط، معدل، میانه

فارسی به انگلیسی

average, medial, moderate, norm, normal, par, arithmetic mean

average


average, M , mean, medial, moderate, norm, normal, par


فارسی به عربی

متوسط , معدل

مترادف و متضاد

mean (اسم)
میانگین، حد وسط، اعتدال، منابع درامد

average (اسم)
میانگین، درجه عادی

half-value (اسم)
میانگین

فرهنگ فارسی

منسوب به میانه، میان و وسط چیزی، متوسط، معدل، حدوسط، میانین هم گفته اند
(صفت ) ۱ - وسطی : ( محمود ) گفت : او را ( ابوریحان بیرونی را ) بمیان سرای فرو اندازند چنان کردند مگر با بام میانگین دامی بسته بود. بوریحان بر آن دام آمد . ] یا دانش ( علم ) میانگین . علم اوسط ریاضی .

عددی که معرف و نمایندۀ مجموعه‌ای از چند عدد است


فرهنگ معین

(ص نسب . ) ۱ - وسطی . ۲ - معدل .

لغت نامه دهخدا

میانگین. ( ص نسبی ، اِ ) وسط. ( دانشنامه علائی ص 77 ). میانین. اوسط. وسطی. حد اوسط. حد وسط. حد میانگین. حد متوسط، مقابل حداقل و حداکثر. مقابل بیشینه و کمینه. ( از یادداشت مؤلف ).
- دانش ( علم ) میانگین ؛علم اوسط. ریاضی.
|| وسطی. آنچه یا آنکه در وسط قرار گرفته است. ( از یادداشت مؤلف )[ : محمود ] گفت او را [ ابوریحان بیرونی را ] به میان سرای فرو اندازند. چنان کردند مگر با بام میانگین دامی بسته بود، بوریحان بر آن دام آمد. ( چهارمقاله ص 57 ). پس ملک را در گرمابه میانگین بنشاند. ( چهارمقاله ). و رجوع به میان و میانه شود.

فرهنگ عمید

۱. معدل.
۲. آنچه در میان چند چیز قرار دارد، وسطی.
۳. (ریاضی ) عددی که نمونۀ چند عدد باشد.

دانشنامه عمومی

در مطالعه توزیع یک جامعه آماری مقدار نماینده که اندازه ها در اطراف آن توزیع شده اند را مقدار مرکزی می نامند و هر معیار عددی را که معرف مرکز مجموعه داده ها باشد، معیار گرایش به مرکز می نامند. میانگین و میانه از متداولترین معیارهای گرایش به مرکز هستند.
میانگین حسابی، میانگین حسابی x 1 , x 2 , … , x n {\displaystyle x_{1},x_{2},\ldots ,x_{n}}   به این شکل تعریف می شود:
x ¯ = 1 n ( ∑ i = 1 n x i ) = x 1 + x 2 + ⋯ + x n n {\displaystyle {\bar {x}}={\frac {1}{n}}\left(\sum _{i=1}^{n}{x_{i}}\right)={\frac {x_{1}+x_{2}+\cdots +x_{n}}{n}}}
مثال: میانگین حسابی 4 , 36 , 45 , 50 , 75 {\displaystyle 4,36,45,50,75}   برابر است با 4 + 36 + 45 + 50 + 75 5 = 210 5 = 42 {\displaystyle {\frac {4+36+45+50+75}{5}}={\frac {210}{5}}=42}
میانگین در ریاضیات و آمار کاربرد متفاوت دارد، که در ریاضیات شامل
میانگین های دیگری نیز در دانش های گوناگون کاربرد دارند که از میان شناخته شده ترین آن ها می توان میانگین وزنی را نام برد.

میانگین (ابهام زدایی). میانگین ممکن است به یکی از معانی زیر بکار رود:
در ریاضیات:
میانگین حسابی
میانگین هندسی
میانگین توافقی

دانشنامه آزاد فارسی

میانگین (mean)
در ریاضیات، شاخص متوسط یا معدل چند عدد یا جمله. میانگین حسابی ساده مقدار متوسط عددهای موردنظر، یعنی برابر مجموع عددها تقسیم بر تعداد آن هاست. در میانگین موزون یا وزن دار، وزن یا ضریب هایی که به عددها نسبت داده شده است به حساب می آید. این نوع میانگین با ضرب کردن هر عدد در وزن آن، جمع کردن این حاصل ضرب ها، و تقسیم مجموع آن ها بر مجموع وزن ها به دست می آید. در آمار، این وزن ها معمولاً فراوانیهایند. مثلاً اگر در یک نمونۀ ۱۰۰نفری، قد ۲۰ نفر ۱۶۵، قد ۳۰ نفر ۱۷۰، قد ۴۰ نفر ۱۷۵، و قد ۱۰نفر ۱۸۰ سانتی متر باشد، میانگین موزون قد افراد نمونه برحسب سانتی متر برابر اسـت با: (فرمول ۱)
فرمول ۱:

فرهنگستان زبان و ادب

{mean, mean value} [آمار، ریاضی] عددی که معرف و نمایندۀ مجموعه ای از چند عدد است

پیشنهاد کاربران

یعنی نمره ای در حد وسط

معدل


بین بالاترین و پائین ترین

میانگین ( MEAN ) :[اصطلاح جامعه شناسی] سنجه آماری "گرایش به مرکز" یا معدل که مبتنی بر تقسیم مقدار کل بر تعداد موارد منفرد موجود در آن است.
منبع https://rasekhoon. net


حدوسط، متوسط، معدل، میانه

بین بیشترین و کمترین ها . وسط انها میان انها

میانگین
مترادف میانگین: حد وسط ، متوسط ، معدل ، میانه

متوسط - وسط - میان - معدل
اگه خوبه لایک کنید


کلمات دیگر: