کلمه جو
صفحه اصلی

دکا

فرهنگ فارسی

پایتخت کشوربنگلادش در ساحل مصب رود گنگ ۱۶۸٠٠٠٠ سکنه نساجی .
ده از دهستان آلان بخش سر دشت شهرستان مهاباد .

لغت نامه دهخدا

دکا. [ دِ] (اِخ ) دهی از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد. آب آن از چشمه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


دکا. [ دَک ْ کا ](اِخ ) داکا. شهری به پاکستان شرقی (بنگال شرقی ) و کرسی آن . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به داکا شود.


دکا. [ دِ ] ( یونانی ، پیشوند ) پیشوند یونانی به معنی ده ( 10 ) که در مقیاسات سلسله متری به معنی ده برابر است ، مانند دکامتر= ده متر، دکالیتر= ده لیتر. ( از دائرةالمعارف فارسی ).
- دکاگرم ؛ ده گرم.
- دکالیتر ؛ ده لیتر.
- دکامتر ؛ ده متر.

دکا. [ دِ] ( اِخ ) دهی از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد. آب آن از چشمه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

دکا. [ دَک ْ کا ]( اِخ ) داکا. شهری به پاکستان شرقی ( بنگال شرقی ) و کرسی آن. ( از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به داکا شود.

دکا. [ دِ ] (یونانی ، پیشوند) پیشوند یونانی به معنی ده (10) که در مقیاسات سلسله ٔ متری به معنی ده برابر است ، مانند دکامتر= ده متر، دکالیتر= ده لیتر. (از دائرةالمعارف فارسی ).
- دکاگرم ؛ ده گرم .
- دکالیتر ؛ ده لیتر.
- دکامتر ؛ ده متر.


دانشنامه عمومی

دکا یکی از پیشوندهای SI در دستگاه متریک است که برابر است با ‎ 10۱ که این عدد ده نام دارد و علامت اختصاری آن در سیستم متریک da می باشد.نبو

دانشنامه آزاد فارسی

دِکا
پیشوندی در دستگاهِ متری، به مفهومِ دَه برابر، با نماد da، دِکامِتر معادل با ۱۰ متر است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی دَکّاً: کوبیدنی سخت (از کلمه دکّ به معنی کوبیدن سخت و همچنین دفن)
ریشه کلمه:
دکک (۷ بار)

«دَکّ» در اصل، چنان که «راغب» در «مفردات» می گوید: به معنای زمین صاف و مستوی است، بنابراین، منظور از جمله «جَعَلَهُ دَکّاً» این است که کوه را آنچنان متلاشی و نرم کرد، که همانند زمین صاف و مستوی شد. حتی در پاره ای از روایات وارد شده که کوه به چندین قسمت تقسیم و هر کدام به گوشه ای پرتاب شد! و یا به کلّی در زمین فرو رفت. و از آنجا که برای صاف کردن یک زمین ناهموار باید آن را درهم بکوبند، در بسیاری از موارد، این واژه به معنای کوبیدن شدید به کار رفته است. ولی، از بعضی از منابع لغت، استفاده می شود که اصل معنا «دَکّ» همان کوبیدن و ویران کردن است، و چون لازمه کوبیدن و ویران کردن، صاف و هموار شدن است، این واژه در این معنا نیز به کار می رود. به هر حال، این کلمه در سوره «حاقّه» به معنای کوبیدن شدید کوه ها و زمین های ناهموار به یکدیگر است، به گونه ای که یک باره از هم متلاشی و هموار گردند! و تکرار «دَکّ» در سوره «فجر» برای تأکید است.
(بر وزن فلس) کوبیدن. زمین نرم. در صحاح می‏گوید: دکّ به معنی کوبیدن است و «دَکَکْتُ الشَّیْ‏ءَ دَکّاً» آن وقت گویند که آن را بکوبی و با زمین یکسان کنی. راغب می‏گوید: دکّ به معنی زمین نرم و هموار است. قاموس آن را کوبیدن و منهدم کردن گفته و گوید: دکّة و دکّان بنائی است که سطح زمین آن را برای نشستن هموار کنند. در نهج البلاغه خطبه 107 درباره قیامت فرموده «وَدَکَّ بَعْضُها بَعْضاً مِنْ هَیْبَةِ جَلالَتِهِ» یعنی بعضی از زمین بعض دیگر را کوبیده و هموار کرد از ترس جلالت خدا. علی هذا دکّ هم مصدر آمده و هم اسم، اقرب الموارد نیز چنین گفته است. ، . در این دو آیه دکّ مصدر استعمال شده است یعنی آنگاه که زمین به سختی کوبیده و نرم شد. ممکن است هموار شدن نیز منظور باشد زیرا در آیه «یَنْسِفُها رَبّی نَسْفاً فَیَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً. لا تَری فیها عِوَجاً و لا اَمْتاً» که در «امت» گذشت دلالت بر همواری زمین دارد. این آیات از تحوّل عجیب زمین در آینده قیامت حکایت می‏کنند که در «ارض» گذشت. آیه درباره سدّ ذوالقرنین است که در «قرن» انشاءاللّه خواهد آمد یعنی چون وعده پروردگارم آید آن را کوبیده و نرم می‏کند وعده پروردگارم حقّ و حتمی است. در المیزان ج 13 ص 428 فرموده: آنچه می‏بینیم... دکّاء از دکّ به معنی ذلّت است در لسان العرب گفته: «جبل دکّ: ذلیل» مراد از دکّ سدّ ذلت آن است که اعتنائی به آن نشود. زیرا وسائل ارتباط آن را بی اثر کرده است. دکّ و دکّاء هر دو به یک معنی است و به قصر و مدّ هر دو خوانده شده است طبرسی رحمةاللّه ذیل آیه که توضیح آن در «جلو» گذشت گفته است دکّاً در این آیه و در سوره کهف هم با مدّ و هم با قصر خوانده شده. دکّاً و دکّآء در هر دو آیه اسم و به معنی کوبیده شده و نرم شده است و شاید دکآء بر مدّت نرم شدن دلالت داشته باشد چنانکه دکّاً در آیه 21 فجر حاکی از شدّت است.


کلمات دیگر: