<div class="boxBd">حزنی. [ ح َ زَ ] ( ع ص نسبی ) منسوب به حزن ؛ بعیر حزنی ، شتر که در زمین درشت چرا کند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).</div>

حزنی. [ ح َ زَ ] ( ع ص نسبی ) منسوب به حزن ؛ بعیر حزنی ، شتر که در زمین درشت چرا کند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

لغت نامه دهخدا

<div class="boxBd">منسوب به حزن بعیر حزنی : شتر که در زمین درشت چرا کند</div>

منسوب به حزن بعیر حزنی : شتر که در زمین درشت چرا کند

فرهنگ فارسی

<div class="boxBd"><div class="wiki"><b>[ویکی الکتاب]</b> معنی <b>حُزْنِی</b>: اندوهم (حزن:اندوهی که بر دل سنگینی کند ، از امری واقع شده ، و چه از آنکه بخواهد واقع شود)<br>ریشه کلمه: <br><strong>حزن (۴۲ بار)<br>ی (۱۰۴۴ بار)<br></strong><div class="wikilink">wikialkb: <a href="http://alketab.org/حُزْنِی" target="_blank" rel="nofollow noopener">حُزْنِی</a></div></div></div>

[ویکی الکتاب] معنی حُزْنِی : اندوهم (حزن:اندوهی که بر دل سنگینی کند ، از امری واقع شده ، و چه از آنکه بخواهد واقع شود) ریشه کلمه: حزن (۴۲ بار) ی (۱۰۴۴ بار) wikialkb: حُزْنِی

حزنی

فرهنگ فارسی

لغت نامه دهخدا

دانشنامه اسلامی