استری
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
باخرة الرکاب , حشوة
مترادف و متضاد
استری، دبیت نخی
استری
فرهنگ فارسی
( آستری ) ( صفت ) منسوب به آستر . جامه و پارچ. کم ارز که از آن آستر سازند . یا مثل آستری . جامه و پارچه ای بد و بی دوام .
جامه و پارچه کم ارز
مانند استر رفتار کردن چموشی .
قصبه در خط. گالیسی
جامه و پارچه کم ارز
مانند استر رفتار کردن چموشی .
قصبه در خط. گالیسی
لغت نامه دهخدا
( آستری ) آستری. [ ت َ ] ( ص نسبی ، اِ ) جامه و پارچه کم ارز که بطانه از آن کنند.
- مثل آستری ؛ جامه و قماشی بد و بی دوام.
استری. [ اَ ت َ ] ( حامص ) چموشی.
- استری کردن ؛ چموشی کردن. توسنی کردن. بدقلقی کردن :
آید هر آنکه با تو کند استری بفعل
در هاون هوان بضرورت چو استرنگ.
استری. [ اِ ] ( اِخ ) قصبه ایست در خطه گالیسی در 65 هزارگزی جنوب لمبرگ در ساحل نهر استری.
- مثل آستری ؛ جامه و قماشی بد و بی دوام.
استری. [ اَ ت َ ] ( حامص ) چموشی.
- استری کردن ؛ چموشی کردن. توسنی کردن. بدقلقی کردن :
آید هر آنکه با تو کند استری بفعل
در هاون هوان بضرورت چو استرنگ.
سوزنی.
استری. [ اِ ] ( اِخ ) قصبه ایست در خطه گالیسی در 65 هزارگزی جنوب لمبرگ در ساحل نهر استری.
استری . [ اَ ت َ ] (حامص ) چموشی .
- استری کردن ؛ چموشی کردن . توسنی کردن . بدقلقی کردن :
آید هر آنکه با تو کند استری بفعل
در هاون هوان بضرورت چو استرنگ .
- استری کردن ؛ چموشی کردن . توسنی کردن . بدقلقی کردن :
آید هر آنکه با تو کند استری بفعل
در هاون هوان بضرورت چو استرنگ .
سوزنی .
استری . [ اِ ] (اِخ ) قصبه ایست در خطه ٔ گالیسی در 65 هزارگزی جنوب لمبرگ در ساحل نهر استری .
فرهنگ عمید
( آستری ) ویژگی آنچه به عنوان آستر به کار می بَرند.
دانشنامه عمومی
استری ممکن است به یکی از این موارد گفته شود:
استری، اوکراین نام شهری در اوکراین
استری، کبک نام یک ناحیه در استان کبک کانادا
استری، اوکراین نام شهری در اوکراین
استری، کبک نام یک ناحیه در استان کبک کانادا
wiki: استری
فرهنگستان زبان و ادب
آستری
{innerliner, liner} [مهندسی بسپار- تایر] داخلی ترین لایۀ تایر بی تویی که مانع خروج هوا از داخل تایر میشود
[حمل ونقل درون شهری-جاده ای] ← قشر آستری
{innerliner, liner} [مهندسی بسپار- تایر] داخلی ترین لایۀ تایر بی تویی که مانع خروج هوا از داخل تایر میشود
[حمل ونقل درون شهری-جاده ای] ← قشر آستری
پیشنهاد کاربران
با انگشت ته کاسه رو تمیز کردن
کلمات دیگر: