( مصدر ) گمانی بردن : بنیکی در مبادم زندگانی اگر من بر تو بد دارم گمانی . ( ویس ورامین )
گمانی داشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گمانی داشتن. [ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) گمان داشتن. تصور داشتن.
- گمانی بد داشتن ؛ تصور بدداشتن. خیال بد داشتن :
به نیکی در مبادم زندگانی
اگر من بر تو بد دارم گمانی.
- گمانی بد داشتن ؛ تصور بدداشتن. خیال بد داشتن :
به نیکی در مبادم زندگانی
اگر من بر تو بد دارم گمانی.
( ویس و رامین ).
کلمات دیگر: