کلمه جو
صفحه اصلی

قصده

فرهنگ فارسی

پاره از چیزی شکسته جمع قصد

لغت نامه دهخدا

( قصدة ) قصدة. [ ق َ ص َ دَ ] ( ع اِ ) یکی قَصَد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قَصَد شود. || برگ و شاخ که نخستین برآید از درخت خاردار. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

قصدة. [ ق ِ دَ ] ( ع اِ ) پاره از چیزی شکسته. ج ، قِصَد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

قصدة. [ ق َ ص َ دَ ] (ع اِ) یکی قَصَد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَصَد شود. || برگ و شاخ که نخستین برآید از درخت خاردار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).


قصدة. [ ق ِ دَ ] (ع اِ) پاره از چیزی شکسته . ج ، قِصَد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: