( اسم ) محل کرشمه : [ جواب آن غزلست این که طالبا گفته است کنار و جیب نگه را کرشمه زار کند ] . ( ارادت خان واضح )
کرشمه زار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کرشمه زار. [ ک ِ رِ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) محل کرشمه. ( فرهنگ فارسی معین ). جای ناز و کرشمه :
جواب آن غزل است این که طالبا گفته ست
کنار و جیب نگه را کرشمه زار کند.
کرشمه زار ترا من چه چاره خواهم کرد.
جواب آن غزل است این که طالبا گفته ست
کنار و جیب نگه را کرشمه زار کند.
ارادت خان واضح ( از آنندراج ).
کرشمه ریزیت از حد گذشت بر دلهاکرشمه زار ترا من چه چاره خواهم کرد.
محمد عرفی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: