کلمه جو
صفحه اصلی

قصبی

فارسی به انگلیسی

tibial, fibular, tracheal, reedy

tibial, fibular, tracheal


reedy


فرهنگ فارسی

محمد بن حنیفه بن ماهان واسطی مکنی به ابو حنیفه از محدثان است .

لغت نامه دهخدا

قصبی . [ ق َ ص َ بی ی ] (ع اِ) یکی قَصَب ، و آن جامه های نازک و نرم کتانی است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قصب شود.


قصبی. [ ق َ ص َ بی ی ] ( ع اِ ) یکی قَصَب ، و آن جامه های نازک و نرم کتانی است. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قصب شود.

قصبی. [ ق َ ص َ ] ( ص نسبی ) نسبت است به قصب. ( لباب الانساب ). رجوع به قصب شود.

قصبی. [ ق َ ص َ ] ( اِخ ) عمران بن ابوعطاءواسطی ، مکنی به ابوحمزه. از محدثان است. وی از ابن عباس و ابن حنیفه و دیگران روایت دارد و از او ثوری و شعبه و هشیم و جز ایشان روایت کنند. ( لباب الانساب ).

قصبی. [ق َ ص َ ] ( اِخ ) محمدبن حنیفةبن ماهان واسطی ، مکنی به ابوحنیفه. از محدثان است. وی به بغداد سکونت کرد و در آنجا از عم خود احمدبن محمد و خالد سمتی و دیگران حدیث گفت و از او محمدبن مخلد و ابوبکر شافعی روایت دارند. او در حدیث قوی نبوده است. ( لباب الانساب ).

قصبی . [ ق َ ص َ ] (اِخ ) عمران بن ابوعطاءواسطی ، مکنی به ابوحمزه . از محدثان است . وی از ابن عباس و ابن حنیفه و دیگران روایت دارد و از او ثوری و شعبه و هشیم و جز ایشان روایت کنند. (لباب الانساب ).


قصبی . [ ق َ ص َ ] (ص نسبی ) نسبت است به قصب . (لباب الانساب ). رجوع به قصب شود.


قصبی . [ق َ ص َ ] (اِخ ) محمدبن حنیفةبن ماهان واسطی ، مکنی به ابوحنیفه . از محدثان است . وی به بغداد سکونت کرد و در آنجا از عم خود احمدبن محمد و خالد سمتی و دیگران حدیث گفت و از او محمدبن مخلد و ابوبکر شافعی روایت دارند. او در حدیث قوی نبوده است . (لباب الانساب ).



کلمات دیگر: