آب که پراکنده آنرا و رسن دلو .
نثی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نثی. [ ن َث ْی ْ ] ( ع مص ) فاش کردن خبر را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). شیوع دادن خبر را. ( از اقرب الموارد ). || پراکندن چیزی را و آشکار کردن. ( ناظم الاطباء ).
نثی. [ ن َ ثی ی ] ( ع اِ ) آب که پراکنده کند آن را رسن دلو. ( منتهی الارب ).
نثی. [ ن َ ثی ی ] ( ع اِ ) آب که پراکنده کند آن را رسن دلو. ( منتهی الارب ).
نثی . [ ن َ ثی ی ] (ع اِ) آب که پراکنده کند آن را رسن دلو. (منتهی الارب ).
نثی . [ ن َث ْی ْ ] (ع مص ) فاش کردن خبر را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). شیوع دادن خبر را. (از اقرب الموارد). || پراکندن چیزی را و آشکار کردن . (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: