ریزه کاری
فارسی به انگلیسی
elaborate work, nicety
nuance, precision, punctilio, subtlety, touch
فارسی به عربی
تعقید , رشاقة
مترادف و متضاد
ظرافت، خوش اندامی، زیبایی، وقار، لطافت، ریزه کاری
پیچیدگی، بغرنجی، ریزه کاری، تودرتویی
ریزه کاری، رفتار ظریفانه
فرهنگ فارسی
ترسیم دقیق اشکال و نقشهای ظریف با ارائه کوچکترین اجزای شیئی در یک اثر هنری تابلوی نقاشی مجسمه خطاطی رقص و غیره.
باریک بینی و دقت . ریزکاری و باریک بینی کردن .
باریک بینی و دقت . ریزکاری و باریک بینی کردن .
فرهنگ معین
(زِ )(حامص . ) ظریف کاری ، دقیق - کاری .
لغت نامه دهخدا
ریزه کاری. [ زَ / زِ ] ( حامص مرکب ) باریک بینی. دقت. ( ناظم الاطباء ): تبتین ؛ ریزه کاری و باریک بینی کردن. ( منتهی الارب ). || زیرکی. وقوف داری. ( ناظم الاطباء ). || خوشکاری. ظرافت. لطافت. ( ناظم الاطباء ). ترسیم دقیق اشکال و نقشهای ظریف با ارائه کوچکترین اجزای شی در یک اثر هنری ( نقاشی ، مجسمه سازی ، خطاطی ، رقص و غیره ). ( فرهنگ فارسی معین ). خورده کاری. ( غیاث اللغات ). مرادف خورده کاری. کارهای نازک سرانجام دادن. ( آنندراج ) :
نباشد مست می با چشم بازش
خبر از ریزه کاری های نازش.
می کند طراح قسمت ریزه کاریها عبث.
نباشد مست می با چشم بازش
خبر از ریزه کاری های نازش.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
درنمی آید به چشم همتم نقش دو کون می کند طراح قسمت ریزه کاریها عبث.
طغرا ( از آنندراج ).
تعتد؛ ریزه کاری کردن در کار. ( منتهی الارب ).فرهنگ عمید
نازک کاری، به کار بردن شکل ها و نقش های ظریف، نشان دادن کوچک ترین و ریزترین اجزای چیزی در نقاشی و سایر هنرهای زیبا.
گویش مازنی
/rize kaari/ قطعه ای سازی مربوط به سرنا استدر فرهنگ معین ترسیم دقیق اشکال و نقش های ظریف در یک اثر هنری آمده استدر آنندراج واژه ی ریزه خوانی به معنای: آواز کشیدن که آن را تحریر نیز گویند
قطعه ای سازی مربوط به سرنا استدر فرهنگ معین ترسیم دقیق اشکال ...
واژه نامه بختیاریکا
کُل کاتی ( کُل کاری )
پیشنهاد کاربران
جزءیات
کلمات دیگر: