سپیدی و تابانی
زهل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زهل. [ زَ ] ( ع مص ) دور شدن از بدی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دور شدن از چیزی. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).
زهل. [ زَ هََ ] ( ع مص ) سپید و تابان شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) سپیدی و تابانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
زهل. [ زَ هََ ] ( ع مص ) سپید و تابان شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) سپیدی و تابانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
زهل . [ زَ ] (ع مص ) دور شدن از بدی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دور شدن از چیزی . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
زهل . [ زَ هََ ] (ع مص ) سپید و تابان شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) سپیدی و تابانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
گویش مازنی
/zehel/ روشنایی ماه
روشنایی ماه
کلمات دیگر: