کلمه جو
صفحه اصلی

کاهنه

فرهنگ فارسی

( صفت ) مونث کاهن جمع : کاهنات : [ کعب بران غرفه بخلوتگاه نشسته بود و دختر عم خویش ... و عروس بود و آن دختر عم کاهنه بود ] . ( کشف اسرار )

دانشنامه عمومی

کاهِنه رهبر مذهبی و نظامی سده هفتم میلادی اقوام بربر شمال آفریقا بود که در برابر حملات سپاه اعراب مسلمان در منطقه ای در شمال آفریقا که نومیدیه نامیده می شد، مقاومت کرد.
پس از سرکوب شورش کسیله بن لمزم به دست زهیربن قیس، بربرهای باقیمانده از این شورش و نیز گروه هایی از بربران بنی یفرن و شماری از زناتی ها به کاهنه پیوستند. با پیوستن این قبایل به کاهنه نیروی عظیمی برای وی فراهم شد و امکان هم پیمانی با رومیان قوت گرفت. این حوادث خلیفه عبدالملک را به وحشت انداخت. چرا که هم پیمانی رومیان و بربرها امری محتمل بود و اکنون با پیوستن قبابل بربر به کاهنه زمینه مناسب تری یافته بود. با این حال آنچه از ظاهر گزارش ها برمی آید، نشان می دهد کاهنه در آغاز بر مسلمانان نشورید بلکه این حسّان بن نعمان غسانی بود که پس از کشته شدن زهیربن قیس در کمین دریایی رومیان با حکم عبدالملک مروان به منطقه آمد و در ادامه روند گسترش فتوحات اسلامی پس از درهم شکستن مهمترین پایگاه رومیان در قرطاجنه، به سمت اقامتگاه کاهنه یورش برده و بر آن شد تا آخرین سنگر مقاومت بربرها را که اکنون تحت فرماندهی کاهنه قرار داشت، درهم شکسته و مسیر فتوحات را هموارتر سازد.
به گفته مورخان کاهنه دارای رفتارها و ویژگی های خاصی بود که پذیرش رهبری او را در میان بربرها که مردمی متمایل به مدعیان پیامبری، اولیاء و اصحاب کرامت هستند، ممکن می ساخت. کاهنه که زنی باهوش بود، در میان قوم خود به کهانت، آشنایی با غیب و عواقب امور شناخته می شد. او در سحر و جادو و پیشگویی های خود –که کرامت دانسته می شد– از بت چوبی بزرگی که به همراه داشت کمک می گرفت و به زعم خودش در هنگام احضار اجنه و جادوهای دیگر، موهای انبوه و تابیده اش را افشان می کرد و با دست به سینه می کوبید و چشمانش قرمز می شد. این اعمال در میان بربرها رعب و وحشت و حیرانی فراوانی به وجود می آورد و این امر در زمینه ای از رفتارشناسی اقوام بربر که خود را علاقه مند به سحر، جادو و کرامت نشان می دادند، اقبال عمومی و اطاعت آنان را از کاهنه به دنبال داشت.


کلمات دیگر: