آن که بیشتر اوقانت مشغول به جماع کردن باشد .
انکح
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
انکح. [ اَ ک َ ] ( ع ص ) آنکه بیشتر اوقات مشغول به جماع کردن باشد. ( ناظم الاطباء ).
- امثال :
انکح من ابن الغز.
انکح من اعمی .
انکح من حوثرة.
انکح من یسار. ( یادداشت مؤلف ).
- امثال :
انکح من ابن الغز.
انکح من اعمی .
انکح من حوثرة.
انکح من یسار. ( یادداشت مؤلف ).
کلمات دیگر: