کلمه جو
صفحه اصلی

عهد الست

فرهنگ فارسی

زمان الست روزی که خداوند خطاب بمردم گفت الست بربکم

لغت نامه دهخدا

عهد الست. [ ع َدِ اَ ل َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زمان الست. روزی که خداوند خطاب به مردم گفت «اء لست ُ بربکم ». رجوع به الست شود :
از گه عهد الست چیره زبان در بَلی ̍
پیش در «لا اله » بسته میان همچو لا.
خاقانی.
مگر بویی از عشق مستت کند
طلبکار عهد الستت کند.
سعدی.
مقام عیش میسر نمیشود بی رنج
بلی بحکم بلا بسته اند عهد الست.
حافظ.

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] عَهد اَلَسْت یا اَلَسْت، اصطلاحی برگرفته از تعبیر قرآنی «اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ؛ آیا من پروردگار شما نیستم؟» که تفسیرهای متعددی از آن شده است. بنابر نظر برخی از محدثان، مفسران و عارفان، الست به عهد و پیمانی اشاره دارد که خداوند در عالمی خاص به نام عالم ذرّ از همه آدمیان گرفته است. بر اساس این آیات، خداوند در یک زمان از فرزندان آدم نسبت به ربوبیت خود اقرار گرفته است.
این تعبیر ترکیبی از حرف استفهام «أ»، فعل ناقص «لَیسَ» و ضمیر متصل مرفوع «ـتُ» است.
کاربرد همزه در اینجا برای استفهام حقیقی نیست، بلکه برای انکار ابطالی است. این همزه، در مواردی به کار می رود که کلمه بعد از آن، تحقق نمی یابد و مدعی واقع شدنش دروغگوست.


کلمات دیگر: