کلمه جو
صفحه اصلی

ابوالمفاخر

فرهنگ فارسی

عالم شیعی استاد میرزا ابوالقاسم قمی

لغت نامه دهخدا

ابوالمفاخر. [ اَ بُل ْ م َ خ ِ ] ( اِخ ) حسین بن ابی القاسم جعفربن حسین حسینی خونساری. عالم شیعی. استاد میرزا ابوالقاسم قمی. صاحب قوانین و غیر آن. وفاتش به سال 1191 هَ. ق. در قصبه خونسار بود.

ابوالمفاخر. [ اَ بُل ْ م َ خ ِ ] ( اِخ ) رازی. از شعرای عهد سلجوقی بود ودولتشاه سمرقندی درباره او آورده است که : او بروزگار دولت سلطان غیاث الدین محمدبن ملکشاه میزیست و دانشمندی کامل و شاعر و ادیبی فاضل بود و در فنون علم بهره ای تمام داشت و او را یکی از استادان میدانند، ورای شعر و شاعری او را انواع فضایل است. و اشعار او بیشتر بر طریق لغز واقع شده و این صنعت او را مسلم است و در مناقب سلطان الجن والأنس ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیه التحیة والدعاء چند قصیده دارد جمله مصنوع و متین امّا آنچه شهرتی عظیم یافته و اکثر شعرا در تتبّع و جواب آن اقدام نموده اند مطلعش این است :
بال مرصّع بسوخت مرغ ملمعبدن
اشک زلیخا بریخت یوسف گل پیرهن.
و اکابر مطلعها درین باب گفته اند غالباً در صفت طلوع نیر اعظم بدین سیاق نگفته باشند و بعضی در صفت غروب آفتاب نیز گفته اند و جواب اکابر مر این قصیده را در ذیل ذکر فضلا خواهد آمد و شیخ ابوالمفاخر رازی نزد سلاطین و حکّام جاه و قبول تمام یافته ، ابوطاهر خاتونی صاحب تاریخ آل سلجوق میگوید که سلطان مسعودبن محمدبن ملکشاه در ولایت ری به وقت عزیمت مازندران نزول کرد و لشکریان اودر مزارع اهالی ری چهارپایان گذاشتند و بی رسمی و بی ضبطی میکردند، ابوالمفاخر این قطعه بسلطان فرستاد و سلطان لشکریان را از خرابی منع و زجر کلّی فرمود و آن قطعه اینست :
ای خسروی که سایس حکم تو بر فلک
برتر ز طاق و طارم کیوان نشسته است
لطفت به آستین کرم پاک میکند
گردی که بر صحیفه دوران نشسته است
بر تخت ری تو ساکن و از حکم نافذت
در ملک چین بمرتبه خاقان نشسته است
شاها سپاه تو که چو مورند و چون ملخ
بر گرد دخل و دانه دهقان نشسته است
باران عدل بار که این خاک سالهاست
تا بر امید وعده باران نشسته است.
و جلال الدین فضل اﷲ الخواری از معاصرین سلطان تکش در آن هنگام که تکش بر در ری معسکر ساخت بخدمت او شد و بر بدیهه قطعه ای بدین مطلع انشاء کرد:
داعی که پیش تخت بفرمان نشسته است
آنجا بُد ایستاده که دربان نشسته است.
( لباب الالباب ج 1 ص 277 ). و چنانکه آقای میرزا محمدخان قزوینی در حواشی مجلد اول ازلباب الالباب ( ص 361 ) تذکار داده اند بیت هشتم و یازدهم از این قصیده با اندک تصرّفی از ابوالمفاخر رازی است و اگر سرقت نباشد توارد غریبی است.

ابوالمفاخر. [ اَ بُل ْ م َ خ ِ ] (اِخ ) حسین بن ابی القاسم جعفربن حسین حسینی خونساری . عالم شیعی . استاد میرزا ابوالقاسم قمی . صاحب قوانین و غیر آن . وفاتش به سال 1191 هَ . ق . در قصبه ٔ خونسار بود.


ابوالمفاخر. [ اَ بُل ْ م َ خ ِ ] (اِخ ) رازی . از شعرای عهد سلجوقی بود ودولتشاه سمرقندی درباره ٔ او آورده است که : او بروزگار دولت سلطان غیاث الدین محمدبن ملکشاه میزیست و دانشمندی کامل و شاعر و ادیبی فاضل بود و در فنون علم بهره ای تمام داشت و او را یکی از استادان میدانند، ورای شعر و شاعری او را انواع فضایل است . و اشعار او بیشتر بر طریق لغز واقع شده و این صنعت او را مسلم است و در مناقب سلطان الجن ّ والأنس ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیه التحیة والدعاء چند قصیده دارد جمله مصنوع و متین امّا آنچه شهرتی عظیم یافته و اکثر شعرا در تتبّع و جواب آن اقدام نموده اند مطلعش این است :
بال مرصّع بسوخت مرغ ملمعبدن
اشک زلیخا بریخت یوسف گل پیرهن .
و اکابر مطلعها درین باب گفته اند غالباً در صفت طلوع نیر اعظم بدین سیاق نگفته باشند و بعضی در صفت غروب آفتاب نیز گفته اند و جواب اکابر مر این قصیده را در ذیل ذکر فضلا خواهد آمد و شیخ ابوالمفاخر رازی نزد سلاطین و حکّام جاه و قبول تمام یافته ، ابوطاهر خاتونی صاحب تاریخ آل سلجوق میگوید که سلطان مسعودبن محمدبن ملکشاه در ولایت ری به وقت عزیمت مازندران نزول کرد و لشکریان اودر مزارع اهالی ری چهارپایان گذاشتند و بی رسمی و بی ضبطی میکردند، ابوالمفاخر این قطعه بسلطان فرستاد و سلطان لشکریان را از خرابی منع و زجر کلّی فرمود و آن قطعه اینست :
ای خسروی که سایس حکم تو بر فلک
برتر ز طاق و طارم کیوان نشسته است
لطفت به آستین کرم پاک میکند
گردی که بر صحیفه ٔ دوران نشسته است
بر تخت ری تو ساکن و از حکم نافذت
در ملک چین بمرتبه خاقان نشسته است
شاها سپاه تو که چو مورند و چون ملخ
بر گرد دخل و دانه ٔ دهقان نشسته است
باران عدل بار که این خاک سالهاست
تا بر امید وعده ٔ باران نشسته است .
و جلال الدین فضل اﷲ الخواری از معاصرین سلطان تکش در آن هنگام که تکش بر در ری معسکر ساخت بخدمت او شد و بر بدیهه قطعه ای بدین مطلع انشاء کرد:
داعی که پیش تخت بفرمان نشسته است
آنجا بُد ایستاده که دربان نشسته است .
(لباب الالباب ج 1 ص 277). و چنانکه آقای میرزا محمدخان قزوینی در حواشی مجلد اول ازلباب الالباب (ص 361) تذکار داده اند بیت هشتم و یازدهم از این قصیده با اندک تصرّفی از ابوالمفاخر رازی است و اگر سرقت نباشد توارد غریبی است .


ابوالمفاخر. [ اَ بُل ْ م َ خ ِ ] (اِخ ) محمدبن محمود سدیدی . رجوع به محمدبن محمود... شود.


ابوالمفاخر. [ اَ بُل ْ م َ خ ِ ] (اِخ ) نعیمی . محیی الدین شافعی . او راست : تنبیه الطالب وارشاد الدارس فیما به دمشق من الجوامع و المدارس .



کلمات دیگر: