کلمه جو
صفحه اصلی

منقب

فرهنگ فارسی

تفتیش کننده و تفحص کننده .

لغت نامه دهخدا

منقب. [ م َ ق َ ] ( ع اِ ) راه در کوه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از محیطالمحیط ) ( از اقرب الموارد ) . ج ، مناقب. ( اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ). || آنجای از ناف ستور که بیطار سوراخ می کند تا آب زرد برآید. ( ناظم الاطباء ). جایی از شکم چارپا که بیطار سوراخ میکند. ( از اقرب الموارد ). || پیش ناف اسب. ( مهذب الاسماء ). ناف و پیشگاه ناف. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پیشگاه ناف و همان جای که شکم را سوراخ کنند و گویند خود ناف. ( از ذیل اقرب الموارد ). || راه در زمین درشت. ( ناظم الاطباء ).

منقب. [ م ِ ق َ ] ( ع اِ ) نشتر بیطار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نیشتر بیطار. ابزاری آهنین که بدان ناف چارپایان را سوراخ کنند. ( ناظم الاطباء ). || هر آنچه بدان چیزی را سوراخ کنند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ، مناقیب. ( ناظم الاطباء ). || راه در زمین درشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ( ص ) مرد نیک دانای آزموده. ( ناظم الاطباء ). مرد دانا به اشیا و بسیار جستجوگر و کنجکاو و متفحص. ( از ذیل اقرب الموارد ).

منقب. [ م ُ ن َق ْ ق ِ ] ( ع ص ) تفتیش کننده و تفحص کننده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تنقیب شود.

منقب . [ م َ ق َ ] (ع اِ) راه در کوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد) . ج ، مناقب . (اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). || آنجای از ناف ستور که بیطار سوراخ می کند تا آب زرد برآید. (ناظم الاطباء). جایی از شکم چارپا که بیطار سوراخ میکند. (از اقرب الموارد). || پیش ناف اسب . (مهذب الاسماء). ناف و پیشگاه ناف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیشگاه ناف و همان جای که شکم را سوراخ کنند و گویند خود ناف . (از ذیل اقرب الموارد). || راه در زمین درشت . (ناظم الاطباء).


منقب . [ م ِ ق َ ] (ع اِ) نشتر بیطار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نیشتر بیطار. ابزاری آهنین که بدان ناف چارپایان را سوراخ کنند. (ناظم الاطباء). || هر آنچه بدان چیزی را سوراخ کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مناقیب . (ناظم الاطباء). || راه در زمین درشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (ص ) مرد نیک دانای آزموده . (ناظم الاطباء). مرد دانا به اشیا و بسیار جستجوگر و کنجکاو و متفحص . (از ذیل اقرب الموارد).


منقب . [ م ُ ن َق ْ ق ِ ] (ع ص ) تفتیش کننده و تفحص کننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تنقیب شود.



کلمات دیگر: