کلمه جو
صفحه اصلی

المریه

لغت نامه دهخدا

( المریة ) المریة. [ اَ م ِ ی َ ] ( اِخ ) شهری بر ساحل بحرالروم ( مدیترانه ) به جنوب شرقی اسپانیا. ( نخبةالدهر دمشقی ). در اعلام المنجد آمده : اَلمَریَّة،بندری است در اسپانیا بر ساحل مدیترانه ، و مرکز اقلیم المریة است و 50000 تن سکنه دارد. در قدیم از شهرهای غرناطه بود و در زمان عبدالرحمن اول ( 1355 - 1381م. ) اهمیت شایانی پیدا کرد و فردینان پنجم ارغونی ( 1489 م. ) آنجا را بتصرف آورد. و رجوع به نفح الطیب و لغات تاریخیه و جغرافیه ترکی ج 1 و معجم الادباء چ مارگلیوث ج 7 ص 97 و نزهةالقلوب چ لیدن ج 3 ص 265 شود.

المریة. [ اَ م ِ ی َ ] (اِخ ) شهری بر ساحل بحرالروم (مدیترانه ) به جنوب شرقی اسپانیا. (نخبةالدهر دمشقی ). در اعلام المنجد آمده : اَلمَریَّة،بندری است در اسپانیا بر ساحل مدیترانه ، و مرکز اقلیم المریة است و 50000 تن سکنه دارد. در قدیم از شهرهای غرناطه بود و در زمان عبدالرحمن اول (1355 - 1381م .) اهمیت شایانی پیدا کرد و فردینان پنجم ارغونی (1489 م .) آنجا را بتصرف آورد. و رجوع به نفح الطیب و لغات تاریخیه و جغرافیه ٔ ترکی ج 1 و معجم الادباء چ مارگلیوث ج 7 ص 97 و نزهةالقلوب چ لیدن ج 3 ص 265 شود.



کلمات دیگر: