virus
ویش
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
موش گیر غلیواج .
(زیستشناسی) ویروس
جملات نمونه
ویشاکی، ویروسزدگی، ویشزدگی
virosis
ویشناک، بیماری مهلک یا شدید
virulent
ویشناکی، شدت یا کشندگی بیماری
virulence
ویشه
virion
ویشی، ویروسی
vital
ویشسان، ویروسمانند، ویشهوار
viroid
ویشناس، ویروسشناس
virologist
ویششناسی، ویروسشناسی
virologist
ویشکش، ویروس کش
virucide, viricide
لغت نامه دهخدا
ویش. [ ] ( اِ ) موش گیر. ( نسخه ای از فرهنگ اسدی ). غلیواج. زغن.
کلمات دیگر: