کلمه جو
صفحه اصلی

دلاوری کردن

مترادف و متضاد

gallant (فعل)
عشقبازی کردن، ملازمت کردن، دلاوری کردن، زن بازی کردن

فرهنگ فارسی

دلیری کردن . شجاعت نشان دادن .

لغت نامه دهخدا

دلاوری کردن. [ دِ وَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دلیری کردن. شجاعت نشان دادن. || گستاخی کردن. از حد خود تجاوز کردن :
از من شنو نصیحت خالص که دیگری
چندین دلاوری نکند بر دلاوران.
سعدی.
سعدی دلاوری و زبان آوری مکن
تا عیب نشمرند بزرگان خرده دان.
سعدی.
ضعیفی که با قوی دلاوری کند، یار دشمن است در هلاک خویش. ( گلستان سعدی ). رجوع به دلاور شود.


کلمات دیگر: