اندوهگین کردن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
احزن , کدر
مترادف و متضاد
غمگین کردن، اذیت کردن، اندوهگین کردن، غصه دار کردن، محزون کردن، مغموم بودن
اندوهگین کردن، ازرده کردن
فرهنگ فارسی
غمگین کردن ٠ ایساف اشجائ ٠ احزان ٠
لغت نامه دهخدا
اندوهگین کردن. [ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) غمگین کردن. ایساف. هم. کرب. ( از ترجمان جرجانی ). حزن. ( دهار ). اضجار. غم. اغمام. دمدمة. ( از منتهی الارب ). اکماد. اشجاء. سوء. شجو. ایحاش. اشجان. احزان. ترح. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به اندوه شود.
جدول کلمات
تتریح
کلمات دیگر: